-
پنجشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۹ ق.ظ
-
۱۹۰۹
دانلود کتاب یک سرگذشت
نقد و بررسی کتاب دختر تحصیلکرده
زندگینامه یا سرگذشتنامهنویسی یکی از گونههای ادبی است که بازتابی از زندگی افراد موفق و تاثیرگذار در دنیا است. با خواندن این سبک از کتابها به دنیای پرفرازونشیب نویسنده سفر میکنیم و طعم پیروزیها و شکستهایش را میچشیم.
دختر تحصیلکرده تصویری از زندگی تارا وستور است که با قلم شیوایش توانسته تعداد زیادی مخاطب را در سراسر دنیا مجذوب کند. کتاب روایت زندگی تارا است که تحت سلطهی پدری با عقاید خرافیاش روزگار میگذراند ولی ناگهان تصمیم میگیرد که متفاوت باشد و سرنوشت دیگری را برای خود رقم بزند.
تارا وستور، دختری قهرمان
تارا وستور در سپتامبر 1986 به دنیا آمد. او در شهر آیداهو از ایالتهای غربی آمریکا زندگی میکرد. محل زندگی او سرزمین کوهها، جنگلها و درههای عمیق بود. تارا وستور زندگیاش در سرزمین دوران کودکیاش را اینچنین توصیف میکند: «من با ضرباهنگ کوهستان بار آمدم، ریتمی که در آن دگرگونیها هیچگاه بنیادی نبود. تغییرات کوهستان همیشه دورهای بود. هر صبحگاه، خورشید همیشگی طلوع میکرد، از این سوی دره به آن سو میغلتید و در پشت کوه پنهان میشد. برفهایی که در زمستان میبارید در بهاران آب میشد.»
خانوادهی تارا وستور جزء «مورمونها» هستند. «مورمونها» فرقهای مذهبی هستند که خود را مسیحی میدانند. آنها آشکارا چند همسری میکنند و از نوشیدنیهای الکلی، قهوه و چای استفاده نمیکنند و زمان زیادی را وقف کلیسا میکنند. به آنها «مورونیسم» میگویند، مردمانی به شدت خرافاتی که به دور از هرگونه امکاناتی زندگی میکنند. تارا وستور به تاثیر از این عقاید خرافی و متحجرانه در کودکیاش به تلویزیون و رادیو دسترسی نداشت. جالب است که این سبک از زندگی مربوط به قرنها پیش نیست بلکه تارا و خواهر و برادرهایش آن را در اواخر قرن بیستم میلادی تجربه کردهاند.
زندگی وستور بسیار تحت تاثیر این شرایط خرافی بود و پدر او به عنوان یک مذهبی افراطی زندگی دختر خود را در تنگنا قرار داده بود. پدر او از بیماری اختلال دو قطبی رنج میبرد و به نظامهای آموزشی و درمانی اعتقادی نداشت. تارا وستور و خواهر و برادرهایش تا مدتی به مدرسه نمیرفتند و شناسنامه نداشتند. اگر آنها بیمار میشدند مادرشان با درمانهای خانگی سلامت آنها را بهبود میبخشید. تارا در خانه زیر نظر مادرش کودکی خود را گذراند و برادر بزرگترش به او خواندن کتاب مقدس را آموزش داد. تارا وستور برخلاف عقیده پدرش به درس خواندن روی آورد و به دانشگاه بریگهام برای ادامه تحصیل رفت. تارا وستور در سال 2008 فارغ التحصیل شد و برای مقطع کارشناسی ارشد بورس تحصیلی دانشگاه کمبریج را کسب کرد. پس از اتمام درسش در کمبریج تارا ادعا کرد از نوجوانی مورد آزار و اذیت روحی و جسمی از طرف برادر بزرگترش بوده است اما والدینش این موضوع را رد کردند و ادعا کردند وستور تحت تاثیر شیطان قرار گرفته است. تارا وستور تحصیلات خود را تا مقطع دکترا ادامه داد و فارغ التحصیل رشتهی تاریخ اندیشه شد. او به فعالیتهای پژوهشی در زمینهی تاریخ مشغول شد و چندین مقاله چاپ کرد. تارا وستور به تاثیر از شرایط سخت زندگیاش در سال 2018 کتاب دختر تحصیلکرده را منتشر کرد که بازتاب جهانی به همراه داشت.
کتاب دختر تحصیلکرده، بهترین سرگذشتنامه 2018
کتاب دختر تحصیلکرده سرگذشتنامهی تارا وستوور است. او داستان زندگی پر رنجش را تا سی سالگی در کتاب بازگو میکند. خانواده وستور در کنار کوهی به نام باک زندگی میکردند. کودکی او تحتتاثیر اعتقادات مذهبی خانوادهاش به دور از هرگونه آموزش و بهداشت بوده است. وستور مینویسد :«پدر نگران است که مبادا دولت مجبورمان سازد تا به مدرسه برویم ولی در واقع خطری در کار نیست چون ما در آمار دولت نیستیم. از هفت فرزند پدر و مادرم، چهار نفر شناسنامه ندارند.» تارا در هفت سالگی زمانیکه کودکان برای رفتن به مدرسه آماده میشدند در خانهی پدری خود به پرکردن شیشههای مربا یا کار در حیاط ضایعات مشغول بود.
کتاب دختر تحصیلکرده بازتابی از ناملایمتیها و ظلمهایی است که به دلیل عقایدی بی پایه و اساس گریبانگیر کودکان میشوند. تارا کتاب را با قلمی روان و گیرا نوشته و خواننده را مجاب میکند که تا انتهای داستان پیش برود.
کتاب دختر تحصیلکرده علاوه بر اینکه توانست در مدت زمان کمی به آمار بالایی در فروش برسد مورد توجه شخصیتهای برجسته هم قرار گرفت. «بیل گیتس» پس از خواندن این کتاب با تارا وستور دیداری داشت و در مورد این کتاب میگوید :«تا وقتی کتاب تارا وستور را نخوانده بودم فکر میکردم استاد خودآموزی هستم؛ ولی توانایی تارا در یکّه و تنها آموختن، مرا ضربه فنّی کرد. از این که تازگی در مورد کتابش با هم به گفتگو نشستهایم هیجان زدهام.» همچنین «باراک اوباما» هم تحت تاثیر این سرگذشتنامه قرار گرفت و میگوید «تحصیلکرده، سرگذشت فوقالعادهی دخترجوانی است که در خانوادهای در آیداهو زاده و بالنده میگردد که برای بقا در آخرالزمان میکوشند. دختری که با چنگ و دندان برای تحصیلکردن مبارزه میکند و در همان حال نسبت به دنیایی که پشتسرش باقی گذاشته، درک و عطوفت عمیقی نشان میدهد.»
افتخارات دختر تحصیل کرده
کتاب دختر تحصیلکرده افتخارات و جوایز زیادی به ارمغان آورد، برندهی جایزهی بهترین کتاب خاطرات و سرگذشتنامه سایت گودریدز در سال 2018 شد. در دسامبر همان سال ویراستاران شرکت آمازون کتاب دختر تحصیلکرده را بهترین کتاب سال انتخاب کردند و روزنامههای نیویورک تایمز، واشنگتن پست و گاردین دختر تحصیلکرده را جزء برترین کتابهای سال خود قرار دادند. همچنین کتاب، جایزهی کتاب برتر سال 2018 مجله لس آنجلس تایمز در دستهی بیوگرافی را نیز از آن خود کرد.
«احسان رضایی»، داستاننویس و منتقد ادبی دربارهی کتاب دختر تحصیلکرده میگوید: «دختر تحصیلکرده اتوبیوگرافی است که برای منتقد شاید سختترین کار، خواندن و نقد اتوبیوگرافی است. اما حین خوانش کتاب، من را بسیار شگفتزده کرد. از لحاظ آماری بیشترین کتابخوانها در هر جامعه، خصوصا ادبیات داستانی، خانمها هستند. چه خانمهای خانهدار چه خانمهای شاغل. جلب نظر این قشر از جامعه کار بسیار دشواری است. درکشور ما هر ساله حدود هزار عنوان کتاب جدید چاپ میشود که کمتر از صد عنوان شاید به چاپ بعدی برسند. اگر کتابی، در این بازار نشر بدی که در ایران داریم و با این رقابت بسیار بالای نشرها، طی یک سال به چاپ دوم برسد باید خواندنی باشد. کتاب دختر تحصیلکرده که ظرف یک سال به چاپ دوم رسیده، این خصوصیت را دارد.»
ترجمه کتاب دختر تحصیلکرده
کتاب دختر تحصیلکرده با ترجمهی هوشمند دهقان را انتشارات نیلوفر منتشر کرده است. برای خرید و دانلود پی دی اف (pdf) کتاب میتوانید به اپلیکیشن و سایت فیدیبو مراجعه کنید. کتاب «عادتهای اتمی، تغییرات کوچک و نتایج چشمگیر، راهی آسان و اثباتشده برای ایجاد عادتهای خوب و ترک عادات بد» از «جیمز کلیر» ترجمهای دیگر از «هوشمند دهقان» است که در فیدیبو برای دانلود موجود است. کتاب دختر تحصیلکرده را «انتشارات ستاک» نیز با ترجمهی «رعنا موقعی» چاپ کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم
حساب بانکیام مدام آب میرفت. ترس برم داشته بود که مبادا نتوانم واحدهایم را پاس کنم ولی یک ماه مانده به پایان نیمسال، بعد از پرداخت شهریه، اجاره خانه و خرید خوراکی و کتاب، کم کم این فکر به سرم زد که حتی اگر واحدهایم را پاس کنم به خاطر یک دلیل مشخص به دانشگاه باز نخواهم گشت: نمیتوانستم از پس مخارجش بربیایم. در اینترنت شرایط احراز بورس تحصیلی را پیدا کردم. معافیت از شهریه، مستلزم آوردن معدل تقریبا کامل بود. هنوز یک ماه تا پایان نیم سال فرصت داشتم با وجود این میدانستم بورسیه شدن، به طرز مضحکی، دور از دسترس است. تاریخ آمریکا داشت برایم آسانتر میشد منتها فقط به این معنا که دیگر تمام امتحانات ماهانهام را خراب نمیکردم. عملکردم در درس تئوری موسیقی خوب بود ولی در انگلیسی دست و پا میزدم. معلم زبانم گفت که در نوشتن استعداد دارم ولی زبان نگارشم به طرز نامانوسی رسمی و قلمبه سلمبه است. به او نگفتم نوشتن و خواندن را از طریق خواندن کتاب مقدس مورمون و خطابههای جوزف اسمیت و بریگم یانگ آموختهام. گرچه مصیبت اصلیام درس تمدن غرب بود. درس گفتارهایش برایم ثقیل بود، شاید بدین خاطر که تا اواخر ژانویه فکر میکردم اروپا یک کشور است و نه یک قاره، و در نتیجه بیشتر حرفهای استاد برایم نامفهوم بود. تازه بعد از سوالی که در مورد هولوکاست پرسیده بودم، دیگر جرات نداشتم برای روشن شدن ذهنم سوال کنم. با این وصف، به خاطر وجود ونسا، تمدن غرب، کلاس مورد علاقهام بود. از او خوشم میآمد چون شیوه مورمون بودنش مثل خودم بود: لباس یقه اسکی و گشاد میپوشید، و به من گفته بود هیچوقت کوکاکولا نمینوشد و یکشنبهها تکالیفش را انجام نمیدهد. در دانشگاه ونسا تنها کسی بود که مثل کافرها به نظر نمیرسید!