-
چهارشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۹، ۱۱:۴۴ ب.ظ
-
۵۲۹
مدت زمان: 00:09:34 اجتماعی
مردی کم حوصله که در شهر زندگی میکند و از دود، ترافیک و شلوغی زندگی شهرنشینی خسته شده، به پیشنهاد خواهر خود از شهر بیرون میرود و وارد خانه ای ویلایی که متعلق به دوست خواهرش اس
مدت زمان: 00:09:34 اجتماعی
مردی کم حوصله که در شهر زندگی میکند و از دود، ترافیک و شلوغی زندگی شهرنشینی خسته شده، به پیشنهاد خواهر خود از شهر بیرون میرود و وارد خانه ای ویلایی که متعلق به دوست خواهرش اس
مردی متمولی که نیمه شب، تنها در خانهاش مشغول تماشای تلویزیون است، ناگهان متوجه میشود مردی شبیه خودش از پنجره وارد خانه شده و میگوید مامور مرگ است.
مدت زمان: 00:14:35
گروهی از مردم شهر که هر کدام غمی سنگین در دل دارند دزفول را به قصد عزیمت به سوی خانواده هایشان ترک می کنند. هنوز چندان از شهر دور نشده اند که هواپیماهای جنگی شهر را بمباران می کنند.
مدت زمان: 00:13:37 ملودرام
رعنا و همسرش "کامران" در کنار هم زندگی می کنند ولی به دلیل مشغله کاری یکدیگر را نمی بینند. کامران شبها دیر وقت به خانه می آید و صبح زود از خانه خارج می شود. رعنا که از بیماری قلبی رنج می برد روزی در خواب دچار یک حمله قلبی می شود.
«کچ» به معنی دختر است و این فیلم کوتاه داستان یک پرستار را در منطقه جنگی به تصویر می کشد که برای نجات یک بچه از جان خود می گذرد.
مردی مدام به خود باز می گردد...
زن و مردی که به قصد تحویل چمدانی ، شبانه راهی مقصدی نامشخص می شوند...
اتفاقات غیر منتظرهای که چند دقیقه قبل از مرگ چند نفر رقم میخورد.