-
دوشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۳ ب.ظ
-
۱۰۵۰
معرفی کتاب مایکل وی؛ جلد دوم
کتاب مایکل وی؛ جلد دوم قیام الجن رمانی خواندنی از ریچارد پل اوانز است. مایکل وی پسری چهاردهساله است که با کشف کردن استعدادهایش، به سختیها و گرفتاریهای عجیبی دچار میشود و حالا باید با سازمانی شرورانه، مبارزه کند.
اگر از داستانهای ماجرایی لذت میبرید، کتاب مایکل وی؛ جلد دوم را با ترجمهی فرانک معنویامین بخوانید.
دربارهی کتاب مایکل وی؛ جلد دوم
کتاب مایکل وی؛ قیام الجن، جلد دوم از مجموعهی مایکل وی، نوشته ریچارد پل اوانز است. مایکل وی پسری چهاردهساله است که استعدادهایش را کشف کرده است اما اتفاق عجیبی رخ میدهد و او را گرفتار سختیها و ماجراهای باورنکردنی میکند. همه فکر میکنند مایکل به سندروم تورت مبتلا است. یک نوع بیماری مغزی نادر که شخصِ مبتلا بیاختیار صداها و کارهایی انجام میدهد که نمیتواند کنترلشان کند. اما ماجرا این نیست. مایکل، یک پسر معمولی نیست. او یک پسر الکتریکی است که میتواند از دستهایش انرژی الکتریکی ساطع کند...
حالا مایکل و چند نفر دیگر از دوستانش که آنها هم هرکدام قدرت و توانایی خاص خودشان را دارند، باید با سازمانی که میخواهد از قدرت آنها سواستفاده کند و اهداف شرورانهی خودش را پیش ببرد، مبارزه کنند.
کتاب مایکل وی؛ جلد دوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوستداران داستانهای فانتزی و پرماجرا از خواندن کتاب مایکل وی؛ جلد دوم لذت میبرند. اگر نوجوانی را میشناسید که به داستانهای تخیلی و فانتزی علاقهمند است، کتاب مایکل وی؛ جلد دوم را به او هدیه بدهید.
دربارهی ریچارد پل اوانز
ریچارد پل اوانز ۱۱ اکتبر ۱۹۶۲ در سالت لیک، یوتا متولد شد. او با نوشتن داستان جعبهی کریسمس که برای فرزندش نوشته بود، مشهور شد و کمی بعد ماجراهای مایکل وی را منتشر کرد.
بخشی از کتاب مایکل وی؛ جلد دوم
در کلاس پنجم معلم انگلیسیام آقای بِرگ وقتی به ما دربارهٔ زندگینامه درس میداد و میگفت داستان زندگیمان را روی یک صفحهٔ کاغذ بنویسیم، مطمئن نیستم کدامیک از این موارد رقتانگیزتر بود:
الف) اینکه آقای برگ فکر میکرد زندگی ما را میشود روی تنها یک صفحهٔ کاغذ نوشت، یا
ب) اینکه من فقط میتوانستم نصف صفحه را پر کنم.
بیایید صادق باشیم، در کلاس پنجم آدم هنوز یکجورهایی منتظر است زندگیاش شروع بشود. البته، بعضی از بچهها همان موقع هم زندگیهای باحالی داشتند. مثلاً یک نفر پرش از ارتفاع انجام داده بود؛ یک نفر دیگر به ژاپن رفته بود؛ و پدر یکی از دخترها لولهکش بود، برای همین دختر در تبلیغ تلویزیونی پدرش شرکت کرده و پیستونی را تکان داده بود و درنتیجه یکجورهایی مشهور بود. ولی این دیگر نهایت باحالی آنها بود. تمام چیزی که به یاد میآورم این است که زندگینامهٔ من شدیداً بیمزه بود. زندگینامهام چیزی به این شکل بود:
اسم من مایکل وی است و اهل شهری هستم که هرگز اسمش را نشنیدهاید؛ آیداهو، مریدیان. وقتی هشت سالم بود پدرم فوت کرد و من و مادرم از زمان مرگ او خیلی نقل مکان کردیم. من بازیهای ویدئویی دوست دارم. همچنین به سندروم تروت مبتلا هستم. نمیخواهم خوشمزهبازی دربیاورم، من واقعاً بیمارم.
احتمالاً میدانید تروت باعث میشود بعضی از ما که به آن مبتلا هستیم، زیاد فحش بدهیم که اگر واقعاً اینطور بود، داستان من جالبتر میشد، یا شاید هم باعث ممنوعیت آن میشد، ولی درهرصورت، من با تروتم فحش نمیدهم. تروت من این شکلی است که خیلی تیک میزنم، مثلاً دائماً پلک میزنم، آب دهانم را قورت میدهم، شکلک درمیآورم و چیزهایی از این قبیل. همهاش همینها. مثل اغلب زندگینامههای نگارششده، هنوز هیچکس به من زنگ نزده است تا حق داستانم را برای ساختن فیلمی بخرد.
اگر رازم را میدانستند، ممکن بود به من زنگ بزنند. رازی که آن را در بیشتر زندگیام مخفی نگه داشتهام و علت اصلی جابهجاشدن دائمی من و مادرم است.
من الکتریکی هستم. البته شما هم هستید. مغز و عضلات بدن همهٔ انسانها بهوسیلهٔ الکتریسیته کار میکند. ولی نکته این است که من احتمالاً هزارانبرابر بیشتر از شما الکتریسیته دارم. و بهنظر میرسد الکتریسیتهام درحال قویترشدن هم است. آیا تابهحال پایتان را به فرش ساییدهاید و بعد به یک نفر شوک بدهید؟ آن را در هزار ضرب کنید تا متوجه بشوید جای من بودن چه حسی دارد. یا ازطرف من دچار شوک شدن چه حالتی دارد. خوشبختانه یاد گرفتهام آن را کنترل کنم.
قیام اِلجِن
دانلود