-
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۰۵:۱۹ ب.ظ
-
۳۴۵
معرفی کتاب چگونه با پدرت آشنا شدم؟
کتاب «چگونه با پدرت آشنا شدم؟» مجموعه داستان طنزی است که به صورت نامه نوشته شده است.
قهرمانِ داستان در این نامهها ماجرای آشنایی با شوهرش را برای دخترش مینویسد.
داستانهای این کتاب ابتدا به صورت ستون هفتگی طنز در روزنامه شهروند منتشر میشد که توانسته بود مخاطبان زیادی را با خود همراه کند. مونا زارع این داستانها را بازنویسی و با یک پایانبندی متفاوت، کتاب را به اثری مستقل تبدیل کرده است که بازخوانی آن برای خوانندگان پیشین همچنان جذاب خواهد بود.
این اثر از آن دسته کتابهایی است که میشود باهاش بلند بلند خندید. روایت یک دنیای زنانه برای پیدا کردن شوهر که پر است از توصیفهای شیطنتآمیز و فانتزیهای
بامزه:
«ساعت ۷ صبح جمعه بود که تصمیم گرفتم شوهر داشته باشم. چشمهایم کاملاً باز نشده بود و قیِ بستهشده روی مژهها پلکهایم را سنگین کرده بود.
سرم را توی بالش فرو بردم و روی شکمم خوابیدم و تا بیست شمردم. چشمهایم را باز کردم و تکهای از موهایم را دور بینیام چرخاندم و دوباره تمرکز کردم. فایدهای نداشت. هیچچیز دیگر نبود جز شوهر.
دلم میخواست همان موقع، همان لحظه، یک نفر روی کرهٔ خاکی وجود میداشت که شوهر من میبود. از خواب که بیدار شدم، دیدم جایش خالی است.
پدرت را میگویم. اولش مردد بودم نکند گیج خوابم و جای یک چیز دیگر خالی شده و من آن را با شوهرم اشتباه گرفتهام؟ خودم را از رختخواب بیرون کشیدم و روبهروی آینه ایستادم.
موهایم از عروسی دیشب پف کرده بود و ریملِ دور چشمهایم قیافهام را شبیه پاندا کرده بود. زبانم را بیرون آوردم و ته حلقم را نگاه کردم. امکان نداشت، اما مشکلم واقعاً شوهر بود.»
دانلود رایگان