-
سه شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۸ ب.ظ
-
۵۳۰
نقد و بررسی دانلود کتاب پیرمرد و دریا | نوشته ارنست همینگوی | نشر افق
کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی
نام رمان کوتاه و اثری شاهکار از نویسنده معروف آمریکایی "ارنست همینگوی" است. این داستان زیبا بنا به گفتهی خود نویسنده، کوله بار این چند ساله زندگی هنری او میباشد. این داستان در سادگی و صراحت تمام نوشته شده و با دانلود و مطالعه این کتاب از فیدیبو، متوجه ناگفتنیهای زیادی در آن میشود. تقریبا همه منتقدان ارنست همینگوی، این رمان را هنرمندانهترین اثر در طول زندگی هنری او میدانند.
این رمان کوتاه در سال 1952 در کوبا به قلم ارنست همینگوی به نوشته شد و در سال 1952 به چاپ رسید که آخرین داستانی بود که او در دوران زندگی خود به چاپ رساند. جایزه ادبی نوبل که ارنست همینگوی در سال 1954 موفق به دریافت آن شد، میتواند دلیلی باشد به شاهکار بودن این کتاب از دید منتقدان و اهل ادبیات.
این کتاب دارای نسخه صوتی هم میباشد که دانلود آن در سایت فیدیبو برای مخاطبان آماده گردیدهاست. همچنین دانلود این کتاب به صورت PDF با ترجمه روان نازی عظیما تهیه شدهاست.
موضوع داستان چه بود؟
این کتاب از اسمی که دارد مشخص است که میخواهد خواننده را به دریا بکشاند و داستان را ادامه دهد. شروع داستان خواننده با اسمی به نام سانتیاگو آشنا میشود که او یک ماهیگیر کوبایی میباشد. که میخواهد تلاشهای این ماهیگیر کوبایی را نشان دهد که در آن سوی دریاها به دنبال صید کردن یک نیزهماهی بسیار بزرگ میباشد که به نوعی برای خودش مبارزه مرگ و زندگی میباشد. سانتیاگو یک ماهیگیر باتجربه می باشد که در گلف استریم به مدت 84 روز است که هیچ ماهی صید نکردهاست.
سانتیاگو به مانند همه ماهیگیرهای دیگر شاگرد دارد. مانولین شاگرد او، تا 40 روز اول او را همراهی می کند ولی پس از آن به اجبار پدر و مادر خود، به قایقی دیگر میرود. گویا 40 روز ماهی نگرفتن حاکی از آن است که سانتیاگو قطعا "سالائو" است که بدترین شکل بدبیاری میباشد.
مانولین به دلیل علاقهای که به پیرمرد و اعتقادی که به شانس دارد، همچنان آن پیرمرد را کمک میکند تا بتواند مثل همیشه ماهیهای بزرگ صید کند. از طرفی سانتیاگو اعتقاد دارد که روز شانس او 85 امین روز میباشد و به مانولین میگوید که دوران بدشانسی او تمام شدهاست و با دلی پر از امید به فردایی فکر میکند که قرار یک ماهی بسیار بزرگ را صید کند. دانلود کتاب صوتی یا PDF پیرمرد و دریا در سایت فیدیبو تهیه شدهاست تا علاقهمندان به این کتاب بتوانند به هر نحوی که میخواهند از این کتاب بهره ببرند.
زمانی که ارنست همینگوی در کوبا زندگی میکرده است، قایق رانی و ماهیگیری از تفریحات اصلی او به شمار میآمدهاست. زندگینامه نویسانی که درمورد زندگی و آثار ارنست همینگوی در این سالها قلم زدهاند بر این عقیدهاند که شخصیت "پیرمرد در داستان پیرمرد و دریا باید در برخی موارد ارتباطی با شخصیت واقعی یک ماهیگیر کوبایی به نام گرگوریو فوئنتس داشتهباشد. همینگوی در دههی ۱۹۳۰ گرگوریو را برای نگهداری و محافظت از قایق خود استخدام کرده بودهاست. بعدها هنگامی که در کوبا اقامت به طور دائم زندگی میکردهاست، بین او و آن پیرمرد ماهیگیر دوستی بسیار محکمی ریشه گرفت. بسیار جالب است که با توجه به بیسوادی فوئنتس، او هرگز نتوانست داستان پیرمرد و دریا را بخواند.
گزیده ای از کتاب
«یک ساعتی بود که پیرمرد جلوی چشمش لکه های سیاه میدید. عرق چشمش را میسوزاند و بریدگی، بالای چشم و روی پیشانیاش را میسوزاند. از لکه های سیاه نمیترسید. با آن فشاری که بر ریسمان میآورد این طبیعی بود. اما دو بار احساس ضعف کرد و سرش گیج رفت؛ این نگرانش میکرد.
گفت:«غیر ممکنه، من زه نمیزنم، تو چنگ یه همچین ماهی ای نمیمیرم، اونم حالا که داره به این خوشگلی میاد جلو. خدایا به من قوت بده تاب بیارم. صد بار ای پدر ما... و صد بار یا حضرت مریم میخونم. ولی الان نمیتونم بخونم.»
با خود گفت دعاها را خوانده بگیر. بعد می خوانم. در همان لحظه ریسمان که در هر دو دستش بود ناگهان بنای تلاش و تلاطم را گذاشت. تکانها تند و سخت و سنگین بود.
با خود گفت دارد با نیزه اش به سیم سر ریسمان میکوبد. منتظرش بودم. باید این کار را می کرد. ولی با این کار ممکن است از آب بیرون بپرد. بهتر است حالا همین جور چرخ بزند. پرش برایش لازم است، برای این که هوا بگیرد. بعد با هر پرشی ممکن است زخم قلاب باز تر شود و ماهی خودش را خلاص کند.
گفت:«ماهی، نپر، نپر، ماهی.»
ماهی چند بار دیگر به سیم ضربه زد و پیرمرد هر بار سر تکان داد و کمی ریسمان داد.
نقد کتاب پیرمرد و دریا
انتشار "پیرمرد و دریا" در پایان کار هنری ارنست همینگوی، شهرت خود را به عنوان یک نویسنده ثابت کرد. این زمانی بود که منتقدان فکر میکردند که همینگوی قدرتهای خلاقانه خود را از دست داده است. آنها رمان پیشین او را که در امتداد رودخانه به سمت درختها نام داشت در ذهن خود به عنوان اثری بسیار قوی قرار داده بودند. رمان هیمینگوی جایزه پولیتزر 1953 را به دست آورد و به او کمک کرد تا در سال 1954 جایزه نوبل ادبیات را به دست آورد. در حدود پانزده سال، این کار تأیید و توجه گسترده ای داشت، هرچند که آنها متضرر شد. در اواخر دهه 1960، منتقدان یک بازنگری را آغاز کردند. در سالهای بعد، فقط چند مقاله از این رمان نوشته شد.
پیرمرد و دریا در سطوح مختلف تم، تصویر و نماد کار میکند و با داستانهای مابی دیک هرمان ملویل (1851) و ساموئل تیلور کالیرج "The Lime of the Mariner of the Ancients" (1798) مقایسه میشود؛ داستانهای بزرگی که از ماجراجوییهای دریایی و آزمایش استقامت انسان است. این داستان یک جهان را نشان میدهد که در آن قهرمان و روحانی بودن در آن باهم آمیخته میشوند. همینگوی ادعا کرد که داستان درباره یک ماهیگیر واقعی، دریا واقعی و یک ماهی واقعی میباشد. با این حال، هیچ سؤالی وجود ندارد که تلاش در واقع گرایی، ابعاد تشبیهی و نمادین داستان را پنهان نمیکند. سبک نازک و نحیف داستان، توجه خوانندگان را به نمایشنامه بیانتها عاری از مرجع معاصر را متمرکز میکند، اما جهان مدرن زمینهای برای مبارزه قهرمانانه یک مرد با طبیعت است. در یک سطح، داستان شهادت قهرمانانه برای استقامت و شجاعت آن شخص است. این تفسیر بر مبنای خواندن متن است و بدون شناخت بسیاری از فاکتورهای دیگر این داستان میباشد. پیرمرد تلاشهای شدید و فوق العادهای را علیه مارلین (ماهی بسیار بزرگ و قدرتمند) میکند. مارلین نیروی مخرب یا بدخیم طبیعت نیست. استقامت پیرمرد و شاید هوشش ثابت می کند که از ماهی بهتر است. این مرد ماهی را فتح میکند، اما در نهایت، ماهی را به کوسهها میبازد.
درباره نویسنده کتاب
ارنِست میلر هِمینگوی که در سال ۱۸۹۹ در راوک پارک ایالت ایلینوی متولد شد. ارنست همینگوی از نویسندگان برجستهٔ و معاصر ایالات متحده آمریکا میباشد. از افتخارات شایان او میتوان به جایزه نوبل ادبیات اشاره کرد. او از پایهگذاران "وقایع نگاری ادبی" میباشد که یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی در جهان ادبیات شناخته میشود.
قدرت بیان و زبردستی ارنست همینگوی در عین سادگی و صراحت در وصف شخصیتهای داستانی به گونهای بود که او به پدر ادبیات مدرن لقب گرفت.
بر اساس توضیحات داده شده راجع به این نویسنده میشود متوجه شد که سبک خاص ارنست همینگوی در نوشتن، تأثیرگذاری او را برای مخاطبان افزون کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین مجموعه داستانهای کوتاهی او با نام "در زمانهٔ ما" به انتشار رسید. این مجموعه به زودی سبک خاص همینگوی را به جامعهی ادبی نشان داد.
زندگینامه ارنِست میلر هِمینگوی
پدر او کلارنس یک پزشک و مادرش گریس معلم پیانو و آواز بود. او تابستانها به همراه خانوادهاش در شمال میشینگان به سر میبرد و در همانجا بود که او متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.
او بعد از اینکه دبیرستان خود را تمام کرد، در سال ۱۹۱۷ در کانزاس سیتی آمریکا به عنوان گزارشگر ماهنامه استار شروع به کار و فعالیت نمود. در جنگ جهانی اول به صورت داوطلبانه خدمت در ارتش را انتخاب کرد اما به دلیل ضعف بینایی نتوانست از عهدهی اینکار برآید؛ در عوض رانندگی آمبولانس صلیب سرخ در ایتالیا نحوهی خدمت او را تغییر داد. جنگ برای او به سادگی تمام نشد و در سال 1918 او مجروح شد و ماهها را در بیمارستان گذراند.
پس از بازگشت او به آمریکا و محل زندگیاش، اهالی شهر و محله اوک پارک، به چشم یک قهرمانان او را نگاه میکردند. ارنست همینگوی دوباره شروع به حرفهی خبرنگاری کرد. در شهر پاریس همینگوی اینبار برای روزنامه تورنتو استار به عنوان خبرنگار خارجی مشغول به کار شد.
در این دوران همنیگوی با هدلی ازدواج کرده بود که از شواهد میتوان فهمید او در این دوران بسیار از زندگی خود لذت میبردهاست. آنها برای گذراندن زندگی خود از سهم ارث پدری هدلی (همسر اول همینگوی) استفاده میکردند و ارنست هم در آن در همان زمان داستاننویسی را به طور جدی دنبال میکرد. طی همین دوران یعنی بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که نتیجهی تلاشهای خود را دید و در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
این خانواده جوان علاقهی زیادی به مسافرت به اروپا، به ویژه اروپای مرکزی داشتند و در زمستانها به اسکی میپرداختند. در تابستانها برای شرکت در جشنواره سنفرمین در پامیلونا به اسپانیا سفر میکردند. در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربههای بدست آمده از سفر به اسپانیا با نام "خورشید هم طلوع میکند"به چاپ رسید.
ارنست همینگوی دارای شخصیتی ماجراجو بود و همیشه دنبال کنجکاویهای خود میرفت. مجروح شدناش در حین جنگ جهانی اول در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله، حضور در خط مقدم جنگهای داخلی اسپانیا، سفرهای توریستی به حیاتوحش آفریقا، ماهیگیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا، همگی نشانههای این اخلاق او بود.
ارنست همینگوی در 2 جولای سال ۱۹۶۱ در سن 61 سالگی، با یکی از تفنگهای محبوبش، (دولول ساچمهزنی باساندکو) خودش را کشت. خانوادهاش ابتدا برای عنوان نکردن اصل موضوع، اعلام کردند که در هنگام تمیز کردن اسلحه، تیری از آن دررفته و همان باعث مرگ وی شدهاست؛ اما پس از پنج سال همسر آخر او یعنی ماری ولش، اعتراف کرد که خودکشی صورت گرفتهاست.
زندگی عاطفی نویسنده
ارنست همینگوی در طول زندگی خود رابطههای عاطفی متعددی را تجربه کردهاست که همگی به نوعی با شکست روبرو شدند؛ اما اولین رابطهی او همیشه برایش آزرده خاطر است. ارنست اولین بار عاشق زنی به نام اگنس ون کروسکی شد که او پرستار صلیب سرخ بود. اگنس 7 سال از ارنست بزرگتر بود. در سال 1919 این دو تصمیم به ازدواج با یکدیگر گرفتند؛ اما نامهای دوماه بعد اگنس برای ارنست نوشته بود، که در آن از نامزد کردن او با یک افسر ایتالیایی خبر میداد. این موضوع به شدت توانست ارنست را اذیت کند که باعث شد ارنست تصمیم بگیرد رابطهاش را ابتدا او با همسرانش تمام کند قبل از اینکه آنها اینکار را بکنند.
در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسون که اهل سن لوییز بود آشنا شد و عاشق او شد. آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصیه شروود اندرسون برای شروع زندگی، شهر پاریس را انتخاب کردند. ارنست و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را "جان" گذاشتند (با نام مستعار بامبی).
پائولین ماریا فیفر ثروتمند در سال 1926 با ارنست ملاقاتی داشت و این آشنایی باعث شد تا ازدواج اول او به جدایی کشاندهشود و در سال 1927 او از هدلی جدا شد و با ماریا ازدواج کرد. نتیجه این ازدواج دو پسر بود با نامهای پاتریک که در سال ۱۹۲۸ و گرگوری در سال ۱۹۳۱ به دنیا آمدند. زمانی که پائولین باردار بود، آنها پاریس را ترک کردند و ارنست خانهای در شهر کیوست در ایالت فلوریدا خرید. زمانی که ارنست از جنگهای داخلی اسپانیا بازگشت، این دو از هم طلاق گرفتند.
در سال 1940 ارنست همینگوی عاشق مارتا گلهرون شد. او روزنامهنگار و رماننویس آمریکایی بود که در سال ۱۹۴۰ آن دو با یکدیگر ازدواج کردند که به جدای ختم شد.
سرانجام ارنست همینگوی و ماری ولش بسیار نسبت به هم صمیمی شدند که این صمیمیت منجر به ازدواج آن دو شد. ماری ولش در سال 1945 از همسر خود جدا شد و در سال 1946 با ارنست همینگوی ازدواج کرد.
سایر آثار همینگوی
1923 - سه داستان و ده شعر
1924- در زمان ما
1926- خورشید همچنان میدمد
1927- مردان بدون زنان
1929- وداع با اسلحه
1932- مرگ د ساعت یک بعدازظهر
1933- برنده هیچ نمیبرد
1935- تپههای سبز آفریقا
1937- داشتن و نداشتن
1938- ستون پنجم و چهل و نه (داستان کوتاه)
1940- زنگها برای که به صدا درمیآیند
1942- بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها
1950- در امتداد رودخانه به سمت درختها
1952- پیرمرد و دریا
1960- مجموعه اشعار
بهترین ترجمه کتاب متعلق به کیست؟
ترجمهی روان و بدون هیچ گمراهی، از پراهمیتترین نکات برای کتابهای خارجی میباشد زیرا هر چه ما بیشتر به داستان و کلمات نزدیک شویم، داستان برایمان جذابتر و گیراتر میشود. از ترجمههای بسیار خوب کتاب پیرمرد و دریا، ترجمه نازی عظیما میباشد که توسط نشر افق به چاپ رسیدهاست.
درباره فیلم پیرمرد و دریا
داستان پیرمرد و دریا از ارنست همینگوی تاکنون توسط دو کارگردان مختلف در سالهای 1958 و 1999 به صورت فیلم عرضه شده است که جایزههای مختلفی را ها به دست آوردهاند.
| نوشته ارنست همینگوی | نشر افق
دانلود