دهکده استارت20

دانلود رایگان PDF بازی اندورید برنامه موبایل و فیلم و سریال جدید| مرجع آموزش و معرفی بهترین محصولات و خدمات روز دنیا

روانشناسی تاریک pdf

دانلود رایگان رمان این بود زندگی

  • ۸۳۵

دانلود رمان این بود زندگی

 دانلود رایگان رمان این بود زندگی

 خلاصه:

زمانی که فکر می‌کنی همه چیز آرام است،

زمانی که آماده‌ای برای شروع، تنها یک جرقه همه چیز را شعله‌ور می‌کند.
دختر و پسری آماده ازدواج می‌شوند.
اما روز مرگی‌ها دختر را به فکر فرو می‌برد.
آیا می‌خواهد زندگی شبیه مادرش داشته باشد؟

 

 قسمت‌هایی از این رمان:

پیامش را زیر لــب خواندم:

“سلام عزیزم چطوری خانم، دلم برات تنگ شده..

بی انصاف چرا امروز نیومدی بریم پیاده روی؟ اینجوریاس، وابسته‌ام می‌کنی بعدش خودتو پنهون می‌کنی؟

خانم خوشگلم دل تو دلم نیست امشب ببینمت، تو فکرم اون کت و دامنی رو که برات خریدم می‌پوشی یا نه…

راستی بهت گفته بودم چقدر دوستت دارم؟”

گفته بودی عزیز دل، در این یک ماه هزاران بار گفته بودی؛ مانند نوجوانی ذوق کرده گوشی همراهم را به قلبم چسباندم،

در این‌ یک ماه روزی نبود که سیاوش با گفته‌هایش مرا دلباخته‌تر نکند.

یک ماه قبل دقیقاً همان روز دیدارمان در کافی‌شاپ، سیاوش از من درخواست کرد که همدیگر را ببینیم ولی بدون آگاهی خانواده‌ها…

او گفت اگر پدرم از جریان دیدار من و سیاوش خبردار شود بی‌گمان مخالفت می‌کند و اجازه نمی‌دهد که من و خودش باهم بیشتر آشنا شویم.

او گفته بود تا زمانی که پدرش بتواند از پدرم اجازه خواستگاری بگیرد ما هروز با هم به گشت ‌و گذار بپردازیم برای شناخت بیشتر…

شاید اول کمی دودلی داشتم، ولی قبول کردم تا دیدارهای پنهانی با او داشته باشم می‌خواستم او را بشناسم،

اما به جهت بی‌حرمتی کارکنان هرگز پا به آزمایشگاه پدرش نگذاشتم و این برای پدر ساده‌ دل من بسیار خوش‌ آیند بود.

پدرم چشم به راه بود که به کارخانه خودش روم و آنجا مشغول به کار شوم تا پدرم بازنشسته شود.

من قبول کردم اما موکول کردم به زمانی که حداقل سی کیلو از وزنم کم شده باشد،

او هم پول فروان به کارتم واریز می‌کرد و از روند لاغریم بسیار خرسند بود و هیچ اطلاعی از رفت‌ و آمد من با سیاوش نداشت.

سیاوش هروز ساعت شش بامداد در بـوستانی قرار می‌گذاشت تا باهم به پیاده‌روی برویم، گاهی کوه و دوچرخه‌سواری هم می‌رفتیم.

او مرد رؤیاهای هر زنی است، او درباره همه‌ چیز اطلاعات دارد و من تمام قد گوش جان می‌سپردم به سخن‌هایش؛

مدام از روش‌های نوین لاغری مانند تب سوزنی، ماساژ لاغری و… صحبت می‌کرد تا برای جشن عقدمان لــباس زیبایی را سفارش دهد،

او مدام به من دلگرمی می‌داد، به خاطر اراده قوی‌ام در رژیم و ورزش کردن مدام مرا تحسین می‌کرد،

او می‌گفت باورش نمی‌شود که در مدت سه ماه بیست کیلو کم کرده‌ام و هروز با نگاه‌های بی‌پروایش می‌گفت خواستی‌تر شده‌ام؛

هر روز پس از پیاده روی او مرا به رستورانی می‌برد و باهم صبحانه می‌خوردیم.

بعد من به باشگاه ورزشی می‌رفتم و رسماً خودم را در ورزش خفه می‌کردم تا وزنم کاهش چشمگیری داشته باشد و به ‌راستی که موثر بود!

هر شب او درخواست می‌کرد تا باهم به پاساژهای جورواجور برای خرید لــباس برویم و این یعنی فاجعه؛

من اجازه بیرون ماندن شب یا مهمانی شبانه را نداشتم و اوایل با دروغ‌هایی به دیدار سیاوش می‌رفتم؛

پدر و مادرم به ‌شدت به من بدگمان شده بودند و من ناچار شدم حقیقت را به مادرم بگوییم تا مادرم هر بار از عدم حضور من درخانه بهانه‌ای بیاورد؛

مادرم پس از شنیدن ارتباطم با سیاوش ابتدا به‌ شدت تعجب کرد و مخالف بود اما بعد از قربان صدقه‌های من و نشان دادن عکس سیاوش توانستم مادرم را متقاعد کنم.

چنان غرق در فکر سیاوش بودم که فراموش کردم جوابش را بدهم سریع تایپ کردم

“سلام روز شماهم بخیر نمی‌شد بیام پیاده روی، کلی کار سرمون ریخته برای شب.

بعدشم واقعاً دلت برام تنگ شده! آخه ما که دیشب همدیگر و دیدم، لـباس امشبم سوپرایزه آقا سیاوش،

منم خیلی بخاطر امشب هیجان دارم، فقط سیاوش جان دوباره تاکید می‌کنم بابا نباید بفهمه ما این مدت هروز با هم بیرون بودیم.”

هنوز پس از یک ماه با هیجان چشم به راه بودم با پیام‌هایش برایم دلبری کند! صدای پیامک از فکر بیرونم آورد.

“ای بی‌انصاف، یعنی تو از دیشب دلت برام تنگ نشده؟

پس من تو رو بیشتر دوست دارم خانم، بعدشم قربونت برم چند دفعه میگی!

مگه از جونم سیر شدم، خودم و با حاجی در بندازم، بازم روی دو چشم مواظبم،

تو نگران نباش، راستی دیگه پسره بهزاد بهت پیام نداد، می‌ترسم بابات بهونه بیاره که پسر عمه‌ات خواستگارته، مامانم خیلی نگرانه.”

 

 دانلود رمان های پیشنهادی رمان این بود زندگی:

ترجمه مجموعه اهریمن درون (توطئه آمبرلا) | Jãs.I کاربر انجمن رمان۹۸

رمان در انتها تو | Sahar.t کاربر انجمن رمان۹۸

دانلود رمان خیزش تاریکی (شکارچی)

دانلود رمان طغیان تاریکی جلد دوم رمان خیزش تاریکی ویژه رمان ۹۸

 

 نظر شما در مورد دانلود رمان این بود زندگی چیست؟

لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید!

دانلود رایگان 

روی دکمه دانلود کلیک کنید پس از 1 دقیقه فایل دانلود رایگان رمان این بود زندگیبصورت خودکار دانلود شروع خواهد شد.

گزارش مسئوليت پست نوشته شده بر عهده‌ي نويسنده مي‌باشد، لطفا در صورتي که اين پست را ناقض قوانين مي‌دانيد به ما گزارش دهيد.

نظرات: (۰) هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

فیلم های ترسناک 2024