-
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۵۲ ب.ظ
-
۷۱۱
دانلود رمان دنیای جدیدی خلق میشود ⭐️
کاوه مرد افسردهای است که به تنهایی زندگی میکند. با گذشت زمان، اشخاصی که او میشناسد، به نوبت ناپدید میشوند و قسمتهای گوناگون شهری که داخل آن مستقل است، تغییرات چشمگیری میکند. سرانجام، کاوه در یک دنیا جدید، خود را تنها انسان کره زمین میبیند، اما…
دانلود رمان دنیای جدیدی خلق میشود
در بعضی از مسائل حیاتی، انسانها مرزی را برای خودشان به وجود آوردهاند؛ که فراتر از آن را غیر ممکن خطاب کنند.
جالب است! اگر به زمان انسانهای نخستین بازگردیم و به این موضوع بنگریم، که آنها هیچوقت، نمیتوانستند به سبب برخورد سنگها، وجود آتش را کشف کنند و از آن بهره ببرند. اگر دانشمندان بزرگ اختراعهای خودشان را به خط تولید نمیرسانند، چه کسانی میخواستند با چه وسایلی جایگزین آنها را پر کنند؟ اگر کره زمین مرزبندی نمیشد و همهی انسانها بدون هیچ حد و حدودی کنار یک دیگر زندگی میکردند، جایگاه مردم در اجتماع چگونه تلقی میشد؟ و هزاران تصمیم سرنوشتساز دیگر، که انسانها در زمانهای مختلف گرفتهاند. در حقیقت با تصمیمهای درست و یا تصمیمهای غلط انسانها در زمانهایی که گذشته است، زندگی امروزی ما شکل گرفته است و ما چه قدر غافل هستیم که با تصمیمهای خودمان، شیوه زندگی آیندگان را شکل خواهیم داد. اگر برایتان شگفت انگیز است که حافظه کره زمین پاک شود و یک بار دیگر انسانها، از نقطه صفر زندگی را شروع کنند، این رمان گزینه مناسبی است.
شاید این بار نه آتشی کشف شود و نه کره زمین مرزبندی شود…
دانلود رمان دنیای جدیدی خلق میشود
فصل اول
با قدمهای آهسته حرکت میکنم. خود را به باقی انسانهایی میرسانم که روی لبه ساختمانِ بیست طبقه ایستادهاند. در سکوت مطلقی که بر جو حاکم شده است، سر خود را بالا میآورم. به ابرهای بارانی و نقرهای رنگ خیره میشوم. آسمان، رخت تیرهای پوشیده است و رخسارش را با ستارههای چشمکزن، تزیین کرده است. انگار که ماه از شبهای دیگر بیشتر میدرخشد.
حدس میزنم بغض در گلوی آسمان رخنه کرده باشد و منتظر کوچکترین اتفاق ناگواری میگردد که اشکهایش را به روی طبیعت جاری کند.
در همین لحظات، باد وحشی میوزد و موهایم را مانند حال درونیام، پریشان میکند. باید ترس و استرس خود را کاهش دهم. در حالی که روی لبهی ساختمان میایستم، پلکهایم را بر روی یکدیگر میگذارم.
نفس عمیقی میکشم و افکارم را از هرگونه ترس و استرس، تهی میکنم؛ زیرا چند ثانیه دیگر، به همراه باقی کسانی که کنار من ایستادهاند، از بالای ساختمان به سمت پایین میپرم و با یک تراژدی، به این بیست و پنج سال زندگی خاتمه میدهم.
مرگ میتواند روزنه نوری به جادهی تاریک زندگی ما ببخشد. با تجربه کردن مرگ در این دنیا، چند قدم رو به جلو حرکت میکنیم؛ هرچند صدای آزاردهنده، گوشخراش، کر کننده و تیز یکی دیگر از حشرههای جهشیافته، باری دیگر به گوشهایمان میرسد. به خود میآیم و چشمانم را باز میکنم.
حشره غولپیکر، با سرعت زیاد در آسمان پرواز میکند.
آن موجود چندش و حال به هم زن، به صورت ناگهانی مسیرش را به سمت آرزو منحرف میکند. جثه تمام حشرات جهشیافته که کره زمین را تسخیره کردهاند، دو چندان یک انسان بالغ است.
– حتما نشونهاش رو گم کرده.
عجله کنید، باید یه نشونه دیگه براش درست کنیم.
در همین لحظه صدای سامان به گوش میرسد.
دانلود رایگان