-
جمعه, ۷ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۲۷ ب.ظ
-
۴۷۰
دانلود رمان فرزند خاموش
خلاصه:
دانلود رمان فرزند خاموش داستان درباره دختری به نام مارال هست؛ که با اجاره کردن یه خونه با ترسناکترین لحظات زندگیش رو به رو میشه و حقایق وحشتناکی رو کشف میکنه.
اون به این نتیجه میرسه که هیچ چیز، هیچوقت درست نمیشه…!
مقدمه:
در خونه رو باز کرد؛ هوا سرد بود.
شومینه رو روشن کرد و کنارش نشست.
صدای تقتقی از طبقه بالا شنید؛ ترسید و سعی کرد خودش رو مشغول کنه؛ صدای آوازی به گوشش رسید، کسی زیر ل**ب نجوای زیبایی رو زمزمه میکرد.
آب دهنش رو قورت داد، موهای تنش سیخ شد، صدا نزدیکتر شد؛ کسی داشت از پلهها پایین میاومد، جرات نداشت پشت سرش رو نگاه کنه.
کسی دستش رو روی شونهش گذاشت؛ اون شخص گفت:
دانلود رمان فرزند خاموش
-سلام مارال…
با شنیدن صدا تعجب کرد و به سرعت پشت سرش رو نگاه کرد و گفت:
هفت سالم بود که به پرورشگاه رفتم؛ اون
موقع تازه پدر و مادرم رو از دست داده بودم؛ تا ماههای اول، با کسی حرف نمیزدم، واسه همین همه بهم میگفتن تو لالی!
کم کم حالم بهتر شد، اما با کسی دوست نشدم
همیشه تنها بودم و روزی چند جملهی کوتاه بیشتر نمیگفتم.
یازده سال تو پرورشگاه بودم، بعدش دانشگاه قبول شدم
و چون بهم خوابگاه دادن، گفتن باید از پرورشگاه بری. چند سال تو خوابگاه بودم و فقط درس میخوندم و کار میکردم تا لیسانسم رو گرفتم.
دانلود رمان فرزند خاموش
دیگه باید از خوابگاه میرفتم! هر چی در میآوردم،
پسانداز میکردم تا بعد از خوابگاه تو خیابون نمونم و فقط مقدار خیلی کمی رو خرج خودم میکردم.
***
وسایلم رو جمع کردم، روز آخری بود که اینجا بودم؛
دلم تنگ نمیشد، چون اینجا هم مثل پرورشگاه و مدرسه هیچ دوستی نداشتم؛ میدونستم یه آدم بیست و چهار ساله هیچ دوستی نداشته باشه یعنی فاجعه! هر چی بود، جمع کردم؛ یکی از دخترا وارد اتاق شد و گفت:...
دانلود رایگان